;}
اضافه ی استعاری
هرگاه ویژگی مشبهٌ به ، به مشبه اضافه
شود اضافه ی استعاری خلق می شود. مانند:
تورا
زکنگره ی عرش می زنند صفیر/ندانمت که در این دامگه چه افتاده است
که
عرش مشبه است و کنگره ویژگی مشبهٌ به (کاخ) و بین آن ها کسره ی اضافه وجود دارد.
اما
گاهی به
اضافه ای (ترکیب اضافی) برخورد می کنیم که به ظاهر، اضافه ی استعاری است، اما با
کمی دقت
متوجه می شویم که اضافه ی استعاری (آرایه ی استعاره) نیست؛ مانند:
پایِ ارادت، سرِ
تسلیم، زانوی تَعبّد، پایِ بُطلان، گردنِ استکبار، دستِ دوستی، دستِ اتّحاد» در
اینگونه موارد، بر
خلاف اضافه استعاری، مضاف، واقعیت دارد و نحوه ی عملش طوری است
که مضاف الیه را به همراه دارد؛ مثلا، با
چشم ادب به پدر نگاه کن؛ یعنی با چشم
همراه با ادب به پدر نگاه کن، پس چشم در این جمله، واقعا وجود دارد؛
بنابراین «چشم
ادب» اضافه ی استعاری نیست بلکه اضافه ی اقترانی نام دارد..
نکته ی مهم 1:
اگر کلماتِ «به قصد» یا
«همراه» را بین دو کلمه ی این نوع اضافه ها قرار بدهیم و با هم معنی بدهند، دیگر
اضافه
ی استعاری نیستند؛ مانند:
دست ادب ، دست به قصدِ ادب، یا ¬ دستِ همراهِ ادب؛ بنابراین «دست ادب»
اضافه ی استعاری نیست
.
دست روزگار ¬ دست به قصد روزگار، یا ¬ دستِ
همراهِ روزگار، معنی نمی دهد، پس «دست روزگار» اضافه ی
استعاری است.
نکته ی مهم2:
پرسش: آیا در جمله ی «به
چشم حقارت در او نگاه مکن» آرایه ی استعاره وجود دارد؟
پاسخ: خیر؛ زیرا چشم
حقارت، با همان روش بالا معنی می دهد، یعنی می توان گفت: چشم به قصد حقارت یا
چشم
همراه حقارت .
پس در کدام گزینه،
استعاره وجود دارد؟
1)اشکِ حسرت 2)دستِ گدایی 3)انگشتِ تعجب 4)چشم دل
خوب، حتماَ پاسخ صحیح را می دانید. (گزینه 4)