نتیجه آزمون زبان فارسی سومی ها
نتیجه ی آزمون زبان فارسی کلاس های سوم تجربی و ریاضی
دبیرستان مطهری در بهمن ماه
اعلام گردید.
نتیجه ی آزمون زبان فارسی کلاس های سوم تجربی و ریاضی
دبیرستان مطهری در بهمن ماه
اعلام گردید.
داستان سهراب و گردآفرید
گژدهم پهلوان پیر ایرانی در دژ سپید دختری داشت جوان ، بسیار کار آزموده و با تجربه و جنگجو و رزم دیده که نام او گرد آفرید بود.
چون خبر گرفتار شدن هجیر نگهبان به گرد آفرید رسید بی درنگ موهایش را در زیر زره و کلاه خودش پنهان کرد و جامۀ رزم پوشید ، سلاح بر خود بست و بر اسبی نشست و راهی میدان نبرد شد. گرد آفرید وقتی وارد میدان کار زار شد نعره ای کشید و هماورد خواست . سهراب چون صدای او را شنید لباس رزم پوشید و سوار بر اسبش شد و به میدان آمد . گرد آفرید چون او را دید کمان را به زه کرد و بارانی از تیر بر سر سهراب فرود آورد. سهراب نیز سپر را بر سرش گرفت تا به نزدیک گرد آفرید رسید و با نیزه چنان ضربه ای به کمربند گرد آفرید زد که زره بر تنش پاره گردید. گرد آفرید هم با تیغش نیزۀ او را به دو نیمه کرد.
گرد آفرید چون فهمید که نمی تواند با سهراب مقابله کند و شکست می خورد پشت به میدان جنگ کرد و بسوی دژ گریخت . سهراب که دید هماوردش از میدان می گریزد و بسیار آسان از چنگ او گریخته است بدنبال او تاخت . چون به نزدیک او رسید ، گرد آفرید فکری کرد که کلاه را از سرش بردارد تا شاید سهراب بفهمد او دختر است ، دست از سرش بردارد. پس گرد آفرید کلاه خود را از سرش برداشت و موهایش پریشان شد . سهراب وقتی که موهای او را دید بسیار متعجب شد . او تا کنون زنی جنگجو و کار آزموده چنین ندیده بود . پس سهراب کمندی بر کمر او انداخت و او را در بند گرفت . گرد آفرید در حالیکه سعی و تلاش می کرد که خود را از بند آزاد کند ، سهراب به او گفت :
ای دختر ، بیهوده تلاش نکن . کسی تاکنون نتوانسته از دست من رهایی پیدا کند.
گرد آفرید گفت : ای دلاور بی همتا ، اکنون دو سپاه ما را نگاه می کنند و با خود می گویند که ، سهراب با دختری هماورد شده است . پس بهتر است که با یکدیگر سازش کنیم و به دژ سپید برویم . من قول می دهم که کاری کنم تمام سپاه ایران زیر فرمان تو بروند و دژ سپید را نیز در اختیار تو قرار می دهم . آنگاه گرد آفرید تبسمی زیرکانه به سهراب زد . سهراب دل به او باخت و از او خواست که پیمان شکنی نکند.
پس گرد آفرید و سهراب تا در دژ سپید با یکدیگر تاختند . گژدهم وقتی دخترش را دید در دژ را گشود و گرد آفرید داخل شد. آنگاه در دوباره بسته شد و سهراب به پشت در باقی ماند . در همین حال گرد آفرید به پشت بام دژ رفت و به سهراب گفت :
ناراحت نشو ای دلاور ، اکنون به سوی سرزمینت باز گرد ، زیرا ترکان نمی توانند از ایرانیان همسری انتخاب کنند .
سهراب که بسیار خشمگین شده بود چون حرفهای گرد آفرید را شنید بسیار خجالت زده شد که خود را بازیچۀ دست دختری قرار داده ، پس هر چه در زیر دژ سپید بود به یغما برد و بسوی سپاه خود بازگشت.
معني ابیات درس رستم و اشكبوس
1-سروصدا و هیاهوی جنگجویان و اسب هایشان آن قدر زیاد بود/که از سیاره های آسمانی(مریخ و زحل) هم فراتر میرفت.
2-شمشیرها و دستهای جنگجویان از شدت خونریزی به رنگ لعل(قرمز)شده بود/ بستر زمین هم زیر گامهای سوارکاران و اسبانشان به دلهره و اضطراب افتادهبود.
3-حتی شیران نر میدان جنگ را ترک کردند/عقاب شکاری هم از آن منطقه پرواز کردند(برای هیچ جنبندهای جای قرار و سکون نبود)
4-خورشید هم از آن وضعیت سخت ترسیدهبود/خاک و سنگ هم از ترس هجوم جنگاوران به اضطراب و دلهره افتادهبود.
5-کاموس(پهلوان تورانی)به سپاه خود اینگونه گفت:/حتی اگر قرار باشد آسمان را هم درنوردید،
6-به ابزارهای جنگی مسلح شوید/ و با آنها ایرانیان در تنگنا قرار دهید و اسیر کنید.
7 ـ جنگجوي شجاعي كه نام او اشكبوس بود / مانند طبل بزرگي فرياد كشيد .
8 ـ آمد كه با ايرانيان بجنگد و همرزم و حريف خود را به زمين بزند ، شكست بدهد و بكشد .
9ـ رهام ( پسرگودرز ) در حالي كه كلاه جنگي و لباس مخصوص جنگ پوشيده بود ، سريع وارد میدان شد/ و گرد و خاك ميدان جنگ به ابرها رسيد .
10 ـ رهام با اشكبوس به مبارزه پرداخت ( درگير شد ) /و از هر دو سپاه ( براي تشويق آنها ) صداي شيپور و طبل بلند شد .
11 ـ اشكبوس گرز سنگين خود را به دست گرفت /و زمين براي تحمل سنگيني آن مثل آهن سخت و آسمان ( به خاطر بزرگي يا در اثر گرد و غبار ) تيره و تار شد.
12 ـ رهام گرز سنگين خود را بركشيد ( بيرون كشيد ) /و دست دو پهلوان از جنگ با گرزها خسته شد .
13 ـ وقتي رهام از جنگ با اشكبوس كشاني درمانده و ملول شد ،/ از او روی برگرداند و به طرف كوه رفت ( فرار كرد )
14 ـ توس ( فرمانده سپاه ) از مركز سپاه خشمگين شد / اسبش را به حركت درآورد تا پيش اشكبوس ( براي جنگيدن ) برود .
15 ـ رستم خشمگين شد و به توس گفت/ كه رهام اهل بزم وبادهخواري است و اهل جنگ و مبارزه نيست .
16 ـ تو سپاه ( مركز سپاه ) را منظم نگهدار . / من اكنون پياده مي جنگم .
17 ـ ( رستم ) كمان آماده و به زه بسته شدهي خود را به بازويش انداخت /و چند تير را هم بر كمربندش
گذاشت
18ـ فرياد زد كه اي اي مرد جنگجو، /حريفت آمد فرار نكن ، بايست .
19 ـ اشكبوس خنديد و تعجب كرد ،/ افسار اسبش را كشيد و ايستاد و رستم را صدا كرد .
20 ـ در حالي كه ميخنديد ( مسخره ميكرد ) گفت كه نامت چيست ؟ /چه كسي براي پيكر بيسر و كشته شده ات گريه خواهد كرد ؟!
21 ـ رستم چنين پاسخش را داد : چرا نامم را ميپرسي / زيرا پس از اين ديگر خوشي نخواهي ديد ( دنيا را به كامت تلخ مي كنم )
22 ـ مادرم نام مرا « مرگِ تو » گذاشت /و روزگار هم مرا پتك كلاهخود و سر تو قرار داده است (عامل مرگت من هستم)!
23 ـ اشكبوس به او گفت : بدون اسب آمده اي/ و فوري خود را به كشتن خواهي داد .
24 ـ رستم چنين به او پاسخ داد : اي مرد جنگجو ي ِ بيهوده گو ....( موقوف المعاني با بيت بعد )
25ـ آيا تا به حال نديدي كه پياده اي بجنگد/ و زورگويان را بكشد و نابود سازد ؟ ( مسلماً ديدي )
26 ـ آيا در شهر تو شير و نهنگ و پلنگ /، سواره به جنگ مي روند ؟ ( مسلماً نميروند )
27 ـ هماكنون ،اي سوارجنگجو ، پياده جنگين را به تو ياد ميدهم ( يا در حالي كه پياده هستم ، جنگيدن را به تو ميآموزم )
28 ـ مرا توس به اين خاطر به جنگ فرستاده است/ تا اسب اشكبوس را از او بگيرم .
29 ـ اشكبوس هم مانند من پياده شود و دو سپاه به او بخندند و مسخره اش كنند .
30 ـ در این روز و در جریان این جنگ ،يك رزمندهي پياده بهتر از پانصد سوار جنگجويي مثل توست ،
31 ـ اشكبوس به او گفت ك با تو سلاحي/ غير از مسخره كردن و شوخي ( غير جدي بودن ) نميبينم .
32 ـ رستم به او گفت : تير و كمان مرا ( اسلحهام را ) ببين ،/ زيرا هماكنون خواهي مرد ( با تير و كمان من خواهي مرد )
33 ـ رستم وقتي ديد كه اشکبوس به اسب عزيزش می نازد/ كمانش را آماده كرد و زه آن راكشيد.
34 ـ يك تير به پهلوي( سينه ) اسب اشكبوس زد /به گونه ای که اسب از بالا به زمين افتاد و مرد .
35 ـ رستم خنديد و با صداي بلند گفت :/ اكنون پيش جفت و همراه عزيزت بنشين ( براي او عزاداري كن .)
36 ـ شايسته است كه لحظه اي جنگيدن را رها كني و سرش را به آغوش بگيري /و كمي هم استراحت كني .
37 ـ اشكبوس فوري كمانش را آماده كرد/ و در حالي كه ميلرزيد و چهرهاش از ترس زرد شده بود .
38 ـ آنگاه به طرف رستم تیرهای زیادی پرتاب کرد/. رستم به او گفت : بيهوده ....( موقوف المعاني با بيت بعد )
39 ـ جسمت را خسته ميكني و دو بازو و جان بدخواه و ناپاكت را ميآزاري .
40 ـ رستم دست به كمربند خود برد /و يكچوبه تير از جنس چوب خدنگ انتخاب كرد .
41 ـ تيري كه نوك آن سخت برندهمانند الماس که نوک آن را جلا داده بودند و مثل آب شفاف بود/ و به انتهاي آن چهار عدد پر عقاب بسته بود .
42 ـ رستم كمان را در دست گرفت/ و تير از جنس چوب خدنگ را در شست گذاشت و آمادهي پرتاب كرد.
43 ـ ( رستم ) تير را به سينهي اشكبوس زد/و آسمان هم رستم را تحسين كرد و دستش را بوسيد .
44 ـ اشكبوس در همان لحظه و فوري جان داد و مرد / طوري شد كه گويي اصلاً از مادر زاده نشده بود .
الهکرم یزدانپناه،دبیر زبان و ادبیات فارسی مدارس استعدادهای درخشان و شاهد نبی اکرم
دستاورد آزمون حفظ و خوانش شعر و درک مطلب سوم تجربی 1
(آزمون ده نمره است.)
خانم ها :
آرمات 10
صحراکار(فا) 10
برجویی زاده 10
حسن پور 10
کامروا(مر) 10
زبیری 10
ارشدی 10
وفاکیش 10
موسوی(رز) 10
دیگر نمرات :
9.75 چهار نفر
9.5 هشت نفر
9.25 سه نفر
8.5 یک نفر
8.25 یک نفر
بوستان اندیشه اتان همیشه پرگل باد
یزدان پناه
معنی روان شعر خاک آزادگان
فارسی سال دهم
به خون گر کشی خاک من، دشمن من بجوشد گل اندر گل از گلشن من
معنی:ای دشمن، اگر بخواهی وطنم را نیست و نابود کنی/ افرادی بیشماری ازاین کشور آمادهی شهادت هستند.
تنم گر بسوزی، به تیرم بدوزی جدا سازی ای خصم، سر از تن من،
کجا میتوانی، ز قلبم رُبایی تو عشق میان من و میهن من
معنی:ای دشمن،اگر جسمم را بسوزانی و مرا هدف تیرهایت قرار دهی و حتی سرم را ازتن جدا کنی،البته که نمی توانی عشق میان من و وطنم را از قلبم بیرون کنی
من ایرانی ام آرمانم شهادت تجلّیِ هستی است، جان کندن من
معنی: من ایرانی هستم و آرزویم شهادت است/و شهادت برای من عین هستی و زندگی است.
مپندار این شعله افسرده گردد که بعد از من افروزد از مدفن من
معنی:تصور مکن که روزی عشق به میهن در وجودم خاموش شود/که بعد از شهادت نیز از قبرم شعلهور خواهدبود.
نه تسلیم و سازش، نه تکریم و خواهش بتازد به نیرنگ تو، توسن من
معنی:ای دشمن،دربرابر تو نه تسلیم میشوم و نه با تو سازش و مدارا می کنم، تو را گرامی نمیدارم و از تو چیزی نمیخواهم/ بلکه با اسب سرکش و نافرمان خود با مکرو فریب تو میجنگم.
کنون رود خلق است دریای جوشان همه خوشۀ خشم شد خرمن من
معنی:مردم ما که پیش ازاین مانند رودخانهای بودند،اینک تبدیل به دریایی خروشان(متحد) شدهاند /و خشم از تو تمام وجودم را فراگرفته است.
من آزاده از خاک آزادگانم گل صبر می پرورد دامن من
معنی: من از هوا و هوس رها و آزادم و ازکشور وارستگان هستم/و در آغوش من صبر همچون گل پرورده میشود.
جز از جام توحید هرگز ننوشم زنی گر به تیغ ستم گردن من
معنی:تنها به یگانه بودن خداوند اعتقاد دارم/حتی اگر ظالمانه مرا از بین ببری.
توفیق رفیق راه رفیع دانشتان باد. یزدانپناه
دانشآموزان عزیز
اگرچه همهی شما تعریف آرایهی پارادوکس را میدانید؛اما یک بار دیگر این آرایه را تعریف و سپس آن را از نظر ساختار بررسی میکنم.
آرايهي متناقضنما كه يكي از آرايه هاي معنوي به حساب مي آيد ، آن است كه شاعر يا نويسنده دو مفهوم به ظاهر متضاد را در كلام خود به يك چيز نسبت مي دهد كه وجود يكي ديگري را نقض مي كند و سبب التذاذ هنری میگردد . به تعبير ديگر هرگاه دو مفهوم متضاد را به هم نسبت دهيم يا آن دو را در يك چيز جمع كنيم ، آرايه ي متناقض نما شكل مي گيرد . مثلاً : وقتي مي گوييم : جيب هايم پر از خالي است، دو صفت خالي و پر را به جيب نسبت داده ايم كه در واقع صفت خالي وقتي با پر همراه شد مفهوم تضاد را از دست میدهد . به بيان ديگر « خالي بودن » وجود « پر » را نقض مي كند .
ساختار آرایهی تناقض
این آرایهی ادبی را در لابهلای اشعار به شیوههای زیر دیدهام:
1)گاه یک ترکیب وصفی است: فریاد بی صدا. آرامش طوفانی .حاضر غایب
2)گاه یک ترکیب اضافی است:دولت فقر. شولای عریانی
3)گاه یک اسم یا صفت مرکب است:خرابآباد. تاریکروشن
4)گاه همراه وابسته های متممی است:پر از خالی. از تهی سرشار.
5)گاه در جمله است و در واقع به صورت تشبیه اسنادی:شهد در کام من و توست شرنگ؛یعنی شهد شرنگ است
یا دلبر که در کف او موم است سنگ خارا؛یعنی سنگ خارا موم است. به بیان دیگر سنگ خارا مانند موم است که یک تشبیه بلیغ اسنادی است.
دانشآموزان پرتلاش من، متناقض نما ممکن است به اشکال دیگری هم به کار رفته باشد که من متوجه نشده باشم.
یزدانپناه
دوشنبه هجدهم بهمن ماه در صورت حضور در کلاس آزمون
شعر حفظ و خوانش و درک مطلب برگزار می شود.
به نام خدا
درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
قابل توجّه دانش آموزان سال سوم تجربی دبیرستان فرزانگان
بودجه بندی درس ادبیات فارسی در نیم سال دوم سال تحصیلی 96-95 به شیوه ی زیر خواهد بود:
بهمن ماه :4 جلسه | 1. تدریس امید دیدار و آفتاب وفا 4/11/95 | 2.پروانهی بیپروا و سخن تازه 11/11/95 | 3.شراب روحانی و کبوتر مطوقه 18/11/95 | 4.از ماست که برماست،نوروز و زاغ و کبک 25/11/95 |
اسفند ماه: 4جلسه | 1.آزمون از فصل شش و هفت 2/12/95 | 2هجرت،آفتاب پنهانی و قرآن مصور 9/12/95 | 3.نیاز روحانی و چند رباعی 16/12/95 | 4.تدریس بخوان و آزمون از فصل ادبیات انقلاب 23/12/1395 |
فروردین و اردیبهشت ماه: 4جلسه | 1.تدریس بوی جوی مولیان و ملک سلیمان 14/1/1396 | 2. تدریس اقلیم عشق 21/1/1396 | 3.موسی و شبان و شبنم عشق 28/1/1396 | 4.آزمون شبه نهایی از نیمه دوم کتاب ادبیات فارسی 4/2/1396 |
توجه:
در آغاز هر جلسه احتمال آزمونک(کویز)یا پرسش شفاهی وجود دارد.
از آمادگی کامل شما در کلاس ادبیات فارسی سپاسگزاریم.
دبیر ادبیات فارسی شما الهکرم یزدانپناه
به نام خدا
درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
قابل توجّه دانش آموزان سال سوم انسانی دبیرستان فرزانگان
بودجه بندی درس ادبیات تخصصی 3 در نیم سال دوم سال تحصیلی 96-95 به شیوه ی زیر است:
بهمن ماه :4 جلسه | 1. تدریس سایهی خورشید ،کرامت آبی و سجادهی سبز 4/11/95 | 2.تدریس طاق بستان و چند شهر کویری 11/11/95 | 3.دیدار و عرفان اسلامی 18/11/95 | 4.تدریس درس نوزده و بیست 25/11/95 |
اسفند ماه: 4جلسه | 1.آزمون ازدروس گذشته 2/12/95 | 2.تدریس درس درآمد ادبیات تمثیلی و سی مرغ 9/12/95 | 3.تدریس درس طوطی بازرگان 16/12/95 | 4.تدریس درس 23 23/12/1395 |
فروردین و اردیبهشت ماه: 4جلسه | 1.تدریس درس 24 و 25 14/1/1396 | 2.تدریس درس بهار و برف 21/1/1396 | 3.تدریس درس شکوه رُستن 28/1/1396 | 4.آزمون شبه نهایی از نیمه دوم کتاب 4/2/1396 |
توجه:
در آغاز هر جلسه احتمال آزمونک(کویز)یا پرسش شفاهی وجود دارد.
از آمادگی کامل شما در کلاس ادبیات فارسی سپاسگزاریم.
دبیر ادبیات فارسی شما الهکرم یزدانپناه
به نام خدا
درخت تو گر بار دانش بگیرد به زیر آوری چرخ نیلوفری را
قابل توجّه دانش آموزان سال سوم تجربی و ریاضی دبیرستان شهید مطهری
بودجه بندی درس زبان فارسی در نیم سال دوم سال تحصیلی 96-95 به شیوه ی زیر خواهد بود:
بهمن ماه :4 جلسه | 1.گروه اسمی (1) نهم بهمن ماه | 2.آشنایی با نوشتههای ادبی شانزدهم بهمن | 3.گروه اسمی(2) و طنزپردازی 23/11/95 | 4.آزمون کتبی دروس گذشته و تصحیح آن30/11/95 |
اسفند ماه: 4جلسه | 1.ساختمان واژه (1،2،3) 7/12/95 | 2.قواعد املا و املای شماره 3 14/12/95 | 3.مرجع شناسی 21/12/95 | 4.آزمون دروس گذشته 28/12/95 |
فروردین و اردیبهشت ماه: 4جلسه | 1.نقشهای زبان و اسناد و نوشتههای حقوقی 19/1/1396 | 2.کلمات دخیل 2 (املای شماره 4) 26/1/1396 | 3.آزمون شبه نهایی از نیمه دوم کتاب 2/2/1396 | 4.آزمون شبه نهایی از کتاب زبان فارسی 9/2/1396 |
توجه:
در آغاز هر جلسه احتمال آزمونک(کویز)یا پرسش شفاهی وجود دارد.
از آمادگی کامل شما در کلاس زبان فارسی سپاسگزارم.
دبیر زبان فارسی شما الهکرم یزدانپناه