وضعیت واژه ها در گذر زمان
زبان رودخانه ای است در حال حرکت و تغییر . بستر رودخانه ثابت می ماند اما آب آن هر لحظه نو می شود. کم و زیاد شدن یا تغییر عناصر واژگانی نیز به آسانی صورت می گیرد.
میان زبان و فرهنگ و تمدن جامعه رابطه ی بسیار نزدیکی وجود دارد.می توان گفت واژگان زبان بیانگر فرهنگ مردمی است که با آن سخن می گویند و دگرگونی واژگانی را دلیل دگرگونی فرهنگی دانست. پس وقتی عناصر فرهنگی تازه وارد یک جامعه می شود یا جامعه خود آن ها را بیافریند،زبان به طور طبیعی برای آن ها واژه هایی خواهد یافت.
معمولاً واژه ها در گذر زمان دچار یکی از وضعیت های چهار گانه ی واژه در گذر زمان
می شود :
1-برخی از واژه ها به علل سیاسی ، فرهنگی، اقتصادی ؛ عقیدتی و... از فهرست واژگان دوره ی بعد حذف می شوند که این حذف معمولاً دائمی است.مانند واژه های سوفار، برگستوان ،گبر ،آزفنداک ،انگِشت، چهاربالش، لاد،پرویزن و ....
2- برخی از واژه ها معنای پیشین خود را از دست داده و معنای جدیدی گرفته اند(تحول معنایی) که به سه شکل دیده می شوند:
الف) کاهش معنایی: "باز کردن "درقدیم به معانی تراشیدن مو، گرفتن ناخن و کندن پوست بوده اما امروزه به معنای "گشودن" است.
ب) تنزل معنایی: که جنبه ی ارزشی ندارد و معنایی عکس معنی گذشته یافته است.
نظیر: مزخرف که در گذشته آراسته و زراندود بوده اما امروزه سخن بی ارزش
. پ)ترفیع معنایی:مانند رعنا که در گذشته زن گول ونادان بوده اما امروزه انسان
خوش قیافه و موزون یا واژه ی شوخ و جناب که ترفیع معنایی یافته اند.
3-واژه هایی که با همان معنای پیشین به حیات خود ادامه می دهند.مثل:پا،دست،سر و..
4-واژه هایی که ضمن حفظ معنای پیشین معنای جدیدی نیز گرفته اند(گسترش معانی ) همچون :
سوزن که معنای گذشته ی خود یعنی وسیله ی دوختن را حفظ کرده ومعنی جدیدی یعنی آمپول نیز گرفته است. از ین قبیل اند: آبشار،پروانه،شمع،بال،زین،سپر،پیکان و...